زمانی که با یک مشکل سخت مواجه هستید چه کار میکنید ؟ یک فنجان قهوه بردارید، آن را ببندید و برای یک شب طولانی آماده شوید ؟ آیا کتابهای کتابخانه یا یک صفحه گسترده برتر را بشکنید ؟ دندانهای خود را تیز کنید و برای یک ضربه محکم آماده شوید ؟
شاید این بهترین راهش نباشه.
به برخی از بزرگترین کشفیات علمی در طی چند صد سال گذشته نگاه کنید. به نظر میرسد که یک چیز برجسته است - نوابغ تنبل هستند.
دانشمندان برجسته با تبدیل مشکل سخت به یک چیز ساده شروع میکنند، به جای آن که سعی کنند به آن حمله کنند. این عکس این است که "دندانها را به هم بزنید و هل دهید ". مردم میگویند که اندیشمندان بزرگ از نقطهنظر متفاوتی به چیزها نگاه میکنند.
فیزیک دانها و ریاضیدانان نقطه نظرات خود را تغییر دادهاند. آنها از تبدیل ریاضی به عنوان نوعی از مشکلات سخت کیمیاگری استفاده کردهاند.
انیشتین این کار را با نسبیت انجام داد. نسبیت یک مفهوم سخت برای درک زمانی است که شما در سه بعد فکر میکنید، همان طور که انسانها تکاملیافته اند. با این حال، زمان فضا چهار بعدی است، بنابراین نیاز به ژیمناستیک ریاضی زیادی دارد که بتواند " ببین " چگونه نور و ماده در یک دنیای چهار بعدی رفتار میکند. تقریبا مثل این است که تو در یک بازی شطرنج رقابت میکردی، اما مجبور بودی از کوه ۲۰۰۰۰ فوت بالا بروی تا به صفحه شطرنج برسی. هیچکس اهمیت نمیدهد و حتی نمیداند که شما اول از کوه بالا میروید - آنها فقط به شطرنج اهمیت میدهند. کوهستان کار دشواری است ( محاسبه چیزهای در فضای 4d ) و شطرنج یک چیز جدید است که اهمیت دارد ( نسبیت خاص ).
یک فیزیک دان افسانه ای به نام ریچارد Feynman نمودارهای Feynman ایجاد کردهاست. آنها شبیه کارتونها هستند، اما انتگرالهای پیچیده را در فضای واقعی و تخیلی توصیف میکنند. آن به Feynman اجازه میدهد تا ظرفیت شناختی خود را بر آنچه واقعا متفاوت و جدید در نظریه میدان کوانتومی بود متمرکز کند و نه هدر دادن انرژی برای انجام محاسبات انتگرال پیچیده.
نمودارهای Feynman ( چپ ) و اصطلاحاتی که نشان میدهند ( راست )
آنهایی که در صنایع دانش کار میکنند - جایی که خروجی یک تفکر مدون است ( یک ارایه، یک مقاله، یک مقاله، یا خطوط کد ) - میتواند از این فیزیکدانان و ریاضیدانان آن را بدزدند.
اول، آیا میدانید سعی دارید چه چیزی را حل کنید ؟ کدام بخش از آن راهحل واقعا متمایز و جدید است؟ چطور میتونی از شر هر چیز دیگهای خلاص بشی /
شما باید تبدیل خود را پیدا کنید - چیزی که به شما اجازه میدهد بیشتر انرژی شناختی خود را بر روی چیزی که متمایز است متمرکز کنید، مهم نیست که چقدر پیچیده است .
شاید یک شکل از مشکل حقیقی وجود داشته باشد که حل آن سادهتر است ؟ شاید بتوانید این مشکل را از طریق یک تغییر در جغرافی، تغییر در مجموعه اولیه کاربران هدف، رفع کنید ؟ شاید این انتخاب شما از زبان برنامهنویسی و یا طرح پایگاهداده است ؟ شاید این تغییر در معماری است ؟
تنبل بودن خوب است، نوابغ قادر به جدا کردن کار سخت از کار مهم هستند و با تبدیل بقیه به آنچه اهمیت دارد، دو برابر میشود .
ثبت یک نظر
آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. فیلدهای الزامی مشخص شده اند *
ورود / ثبت نام با حساب گوگل